نویسنده: آلبرت زکی اسکندر
مترجم: حسین معصومی همدانی



 

تولد: افشنه، نزدیک بخارا، آسیای مرکزی [اکنون ازبکستان شوروی]، 980/370؛ وفات: همدان، ایران، 1037/1428

ابن سینا که از کودکی هوشی سرشار داشت، به سرعت علم زمان خود را با همه شعبه هایش فرا گرفت و در شانزده سالگی به کار طبابت پرداخت. وی در امور سیاسی زمان خود هم دستی داشت. پس از آنکه مدتی را در گُرگانج (جُرجانیه) به قضاوت گذراند و در گرگان به تدریس علوم پرداخت و در ری و همدان کارهای دیوانی پیش گرفت، وزیر شمس الدوله دیلمی شد. وی گذشته از کارهای حکومتی، فرصت را برای پرداختن به کار علمی، که به همان اندازه سنگین بود، از دست نمی داد. به بیماری مرموزی درگذشت؛ ظاهراً علت مرگش قولنجی بود که خوب درمان نشده بود؛ و شاید هم یکی از خدمتکارانش او را مسموم کرده باشد. به مناسبت هزارمین سال تولد او، بنای پرشکوهی بر گور او در همدان برپا شد.
ابن سینا در فنون مختلف و متنوعی تألیفات بسیاری دارد و آثار او بالغ بر 270 عنوان می شود، از آن جمله زندگینامه ای است که از خود نوشته و شاگردش جوزجانی آن را تکمیل کرده است.
مهمترین اثر فلسفی ابن سینا کتاب شفا است که دائره المعارف عظیمی است در چهار بخش: منطق، که با ارغنون ارسطو تناظر دقیق دارد؛ طبیعیات (فیزیک)؛ ریاضیات (هندسه، حساب، موسیقی و نجوم)؛ و مابعدالطبیعه. وی تلخیصی هم از این اثر فراهم آورده به نام نجات، و نیز کلیات فلسفه خود را در آثار دیگری هم بیان کرده که از آن جمله است الهدایه، عیون الحکمه، و دانشنامه علائی به فارسی. آخرین آثار او الاشارات و التنبیهات است که ا. م. گواشون آن را تحت Liver des directives et remarques (بیروت -پاریس، 1951)به فرانسوی ترجمه کرده است. (لندن، 1973). یکی از آثار او در زمینه دانش رمزی، کتاب حی بن یقظان است.
فلسفه و علم. در فلسفه و علم ابن سینا زیر تأثیر سه جریان فکری نیرومند بود، و کوشید تا این سه را با هم جمع کند و از آنها ترکیبی بدیع بسازد. این سه عبارتند از قرآن و تحولات کلامی ملازم آن (که به الهیات بمعنی الاخص، خلقت جهان، انسان شناسی و آخرت شناسی می پردازد)؛ علم (نظریه زمین مرکزی، نجوم یونانی، حرکت دایره ای افلاک سماوی، سلسله مراتب موجودات در عالم، و نظریه عناصر اربعه)؛ و فلسفه که بخصوص فلسفه ای است ارسطویی با مایه های قوی نوافلاطونی که عمدتاً از فلوطین (از طریق اثولوجیا یا الهیات منسوب به ارسطو) و پروکلوس (کتاب العلل) سرچشمه می گیرد، و برخی از وجوه سنت ایرانی هم با آن درآمیخته است.
مابعدالطبیعه: اساس مابعدالطبیعه ابن سینا بر نظریه صدور (فیض) ضروری و نزول تدریجی است. مبدأ این طرح واحد یا خداست که واجب الوجود بالذات است و وجودش با ماهیتش یکی است. عالم سماوی، که شامل اجسام و ارواح و عقول افلاک است و این همه بالذات ممکن اند، اما خداوند آنها را واجب می کند و عالم تحت قمر که شامل سه قلمرو جماد و گیاه و حیوان است، از خداوند صادر می شوند. در همه مخلوقات، وجود از ماهیت جداست، و عالم تحت قمر به قلمرو ممکنات تعلق دارد.
به موجب طرح فلوطینی بازگشت به اصل، سراسر عالم را نیرویی به حرکت در می آورد که آن را به میانجیگری عقول جداگانه به سوی خدا می برد. منشأ بی میانجی ارواح بشری عقل فلک قمر است، که عقل مُفارق یا واهِبُ الصُّوَر است، و بزرگترین سعادتی است که آدمی می جوید. آفرینش، به معنی فیض، ضروری و همیشگی است و عامل آن عقول (فرشتگان) اند.
ابن سینا می خواست که همه جنبه های علم و دین را در یک بینش پردامنه مابعدالطبیعی با هم متحد کند. با این کار می کوشید هم پیدایش جهان را توضیح دهد و هم مسئله وجود شر، دعا قضا و قدر، نبوت (پیشگویی)، معجزه و خوارق عادات را روشن کند. مسئله سازماندهی مملکت بر وفق قوانین شریعت و نیز مسئله سرانجام بشر نیز در حوزه کار او بود.
فیزیک و کیهانشناسی: مفهومی که ابن سینا از علم دارد از فیزیک (طبیعیات) و کیهانشناسی زمان او، و بنابراین از علم یونانی، گرفته شده است و این مجموعه معارف را به صورتی که ابن سینا دریافته و پرورده می توان چنین خلاصه کرد (ر. ک. نجات، چاپ قاهره).
فیزیک مطالعه اجسام طبیعی و حرکت است. ابن سینا در چندین مورد به تفصیل نظر اتمیستها را درباره جسم خصوصاً و واقعیت عموماً به تفصیل رد می کند و به جای آن از اتصال و پیوستگی جانبداری می کند. به نظر او جسم مرکب است از جوهری مادی که مَحَلّ است و صورتی که حالّ در آن است. نسبت ماده به صورت مانند نسبت مفرغ به مجسمه مفرغی است.
از لحاظ صورت، وجه مشترک همه اجسام دارا بودن سه بعد است. این سه بعد بالفعل در جسم وجود ندارند، هر چند آنها را می توان در جسم فرض کرد. بنابراین در ترکیب ماده مدخلیت ندارند و جزء تعریف آن محسوب نمی شوند.
ماده، که بدون صورت نمی تواند موجود باشد، متجانس است و پذیرای هر صورتی است. ماده یک صورت اولی دارد که صورت جوهری یا جسمانی است، و آن همان سه بعدی بودن است در کنار صورت جوهری صورتهای دیگری هم وجود دارند، مانند کم، کیف، اَین، و خلاصه همه مقولات ارسطویی. (اینها عرض خوانده می شوند.) همچنین یک مبدأ مفارق هم وجود دارد که ضامن اتحاد ماده و صورت است.
اجسام طبیعی دو گونه کمال دارند، اَوَّلی و ثانوی. مبدأ مفارق کمالات ثانوی را به توسط قوایی که در جسم جای دارند باعث می شود، و این قوا خود کمالات اولی اند و مبدأ کمالات ثانوی محسوب می شوند. افعال از جمله کمالات ثانوی اند.
قوایی که در جسم جایگیراند بر سه نوع اند. نوع اول قوایی است که در همه اجسام سریان دارند و کمالات آنها را، از شکل و مکان طبیعی و اعمال، حفظ می کنند. اگر اجسام از مکان طبیعی خود دور شوند یا به نحوی شکل طبیعی خود را از دست بدهند، این قوا به وضع پیشین برشان می گردانند و بدان وضع نگاهشان می دارند و این امر بتسخیر و بدون معرفت و تدبر (رَویَّت) و قصد اختیاری صورت می گیرد. این نوع از قوا را طبیعی می گویند و مبدأ بالذات برای همه حرکات بالذات اجسام و سکون آنها -و درواقع مبدأ همه کمالات اجسام - به شمار می آیند. هیچ جسمی خالی از این قوا نیست.
نوع دیگر از قوا به وساطت آلاتی بر اجسام عمل می کنند و آنها را به حرکت در می آورند یا به حال سکون نگاه می دارند یا نوع آنها را حفظ می کنند. برخی از این قوا عملی دائمی دارند که نه مستلزم علم است و نه مستلزم اختیار، نفس نباتی چنین است؛ برخی دیگر امور سودمند و زیانبخش را در می یابند و قدرت عمل و ترک عمل دارند، مانند نفس انسانی.
نوع سوم از قوا همین نتیجه را بی میانجیگری آلات و از راه اراده ای که فقط رو به یک سو دارد، حاصل می کند و نفس فلکی از این نوع است.
خواص مربوط به جسم طبیعی عبارتند از: حرکت و سکون، زمان، مکان، خلأ، تناهی و عدم تناهی تقارن، اتصال و توالی.
حرکت. حرکت فعلی است و کمال اول شیء است که در شی ء وجود بالقوه دارد. حرکت در زمان بین قوه صرف و فعل صرف، وجود دارد. حرکت امر ساده و انجام شده ای نیست و بنابراین آن را فقط می توان به عنوان چیزی که افزایش یا کاهش می یابد تصور کرد. از اینرو در جواهر حرکت نیست، زیرا پیدایش جوهر دفعی صورت می گیرد نه از راه حرکت؛ اما حرکت در کَمّ وجود دارد، زیرا در هر کَمّی کم و بیشی راه می یابد و بدین طریق افزایش (نمو) و کاهش (ذُبول) و نیز تخلخل و تراکم پدید می آید. جسم ضمن این تغییرات اتصال خود را از دست نمی دهد. حرکت، به خودی خود، در کیف و مکان (مثلاً حرکت انتقالی )و وضع(مثلاً حرکت دورانی) هم یافت می شود.
سکون فقدان حرکت است در اجسامی که بالقوه پذیرای حرکت باشند، بنابراین سکون را نمی توان صرفاً نفی حرکت دانست.
همه حرکات جسم از علتی که متمایز از جسم است ناشی می شوند، جسم به خودی خود هیچ حرکتی ندارد. حرکت را منحصراً باید ناشی از علت آن دانست. علت حرکت یا از خارج جسم است که در این صورت می گوییم جسم بذاته حرکت می کند علت یا چنان است که گاه می تواند جسم را به حرکت درآورد و گاه در نیاورد؛ در این صورت می گوییم جسم حرکت بالاختیار دارد؛ یا اینکه علت همیشه جسم را به حرکت در می آورد و جسم هرگز نمی تواند خالی از حرکت باشد، که در این صورت می گوییم جسم «حرکت بالطبع» دارد. این حرکت دوم بر دو نوع می تواند باشد، یا حرکت جسم بِتَسخیر است و علتش آن را بدون قسر به حرکت در می آورد که در این صورت می گوییم جسم حرکت طبیعی (بالطبیعه) دارد، یا اراده و قصدی آن را به حرکت در می آورد، که در این صورت می گوییم حرکتش ناشی از فعل نفس فلکی است.
به طور کل، آنچه را که لازمه طبیعت چیزی باشد نمی توان از آن چیز جدا کرد، زیرا اگر چنین کنیم طبیعتش فاسد می شود. حرکت را می توان از جسم جدا کرد بی آنکه فسادی در طبیعت جسم راه یابد. پس حرکت لازمه طبیعت جسم متحرک نیست. پس هر جسم طبیعی که در حال حرکت باشد، در حالت طبیعی خود نیست و می خواهد که به حالت طبیعی خود باز گردد در آن جا قرار گیرد. دور کردن جسم از محل طبیعیش از راه قسر صورت می گیرد. پس همه حرکات غیر قسری جسم (که از طبیعت آن ناشی می شود) گریزی است «بالطبع» از حالتی که مناسب آن جسم نیست.
اگر جسم در مکان طبیعی خود نباشد حرکت آن مستقیم الخط خواهد بود، زیرا علت آن میل طبیعی جسم است که می خواهد از کوتاه ترین راه به مکان طبیعی خود بازگردد. بنابراین حرکت مکانی مستدیر، از طبیعت جسم ناشی نمی شود.
حرکت مستدیر، هرگز قسری نیست، بلکه مبدأ آن نفس، یعنی قدرتی است که این حرکت را به اختیار یا اراده ایجاد می کند. حرکت مستدیر ستارگان نیز از نفسی ناشی می شود.
به خلاف رأی قائلین به جزء لایَتَجَزّی، حرکتی در مکان که قابل تقسیم نباشد ممکن نیست؛ چه با بیشترین سرعت انجام بگیرد و چه با کمترین سرعت.
حرکت را می توان بر حسب جنس یا نوع یا عدد بررسی کرد. حرکت ممکن است کما بیش تند یا کند باشد، و تقابل میان حرکت و سکون، تقابل عَدَم و مَلَکه است.
زمان، مکان و بینهایت. زمان اندازه حرکت دورانی است نسبت به «قبل» و «بعد»، و نه نسبت به فاصله. مکان سطح داخلی جسم محیط است در نقطه تماس با سطح خارجی جسمی که در آن محاط می شود. خلأ وجود ندارد. و نیز بُعدی که در یک جسم مادی مُتمکِنّ نباشد موجود نیست.
هیچ کمیت متصل نامتناهیی که وجود یکپارچه و مکانی داشته باشد نمی تواند وجود داشته باشد؛ همچنین عدد مرتب بینهایت(عدد مُرتَّبُ الذّات) هم وجود ندارد و نیرویی هم که شدتش بینهایت باشد موجود نیست. همچنین، قدرتی که شدتاً یا عدتاً نامتناهی باشد، حتی بالعرض تقسیم و شراکت نمی پذیرد.
چون خلأ وجود ندارد، جهان پر است. فلک خارجی، که همان فلک ثوابت است، هر چه را که وجود دارد در بر می گیرد. ستارگان و افلاک آنها در داخل این فلک حرکت مستدیر ابدی دارند. وقتی رابطه میان مرکز عالم (که همان مرکز زمین است) و فلک ثوابت را بدانیم، می توانیم جهت «بالا» و «پایین» را، در هر نقطه از جهان، به طور مطلق تعیین کنیم. جهت بالا به طرف فلک ثوابت است و جهت پایین به طرف مرکز زمین.
همه اجسام ناگزیر در مکان جای دارند. مکانها بر حسب موقعیت خود (بالا و پایین بودن) اجسام را از حیث جهت تقسیم می کنند. اجسامی که در اجسام دیگر محاط باشند مکانی دارند. هر جسم طبیعی مکان طبیعی خاصی دارد.
اجسام مرکب به طریق «جوش خوردن»(اِلتِحام) ساخته می شوند؛ التحام مستقیماً میان اجسام صورت نمی گیرد بلکه به میانجیگری کیفیات محسوس تحقق می یابد. چهار کیفیت محسوس اولی وجود دارند که چنین وحدتی را باعث می شوند؛ گرمی، سردی، تری و خشکی. سردی و گرمی در تغییر اجسام با هم واکنش دارند و قوای فعاله خوانده می شوند. دو کیفیت دیگر را قوای منفعله می نامند.
اجسام ساده ای که اجسام مرکب را پدید می آورند، از ترکیب خاصی، از این چهار قوه ساخته می شوند. در هر یک از این اجسام باید یک کیفیت فعال و یک کیفیت منفعل موجود باشد. بنابراین چهار جسم ساده وجود دارد: آتش (گرم و خشک)، آب (گرم و تر)، خاک (سرد و خشک) و هوا (سرد و تر).
مکان طبیعی موجودات فسادپذیر فلک تحت قمر است و مکان طبیعی موجودات فساد ناپذیر عالم فوق قمر. اجسام اخیر از ترکیب چهار عنصر ساخته نشده اند و افلاک آنها نه سبک اند و نه سنگین.
به نظر ابن سینا، تنها با استفاده از ترکیبات مختلف چهار عنصر و کیفیات آنها، و نیز حرکت افلاک (که ماده را پذیرای صورت می کند) می توان ساخته شدن اجسام فسادپذیر را در عالم تحت قمر تبیین کرد؛ یعنی ساخته شدن کانیها، سنگها و فلزات؛ گیاهان؛ حیوانات، و انسان که از حیث جسم خود به عالم طبیعی تعلق دارد.
طبقه بندی علوم. ابن سینا بر اساس این اصول کلی طبیعی ( که بتفصیل در کتاب اول از طبیعیات شفا بررسی کرده است) و موافق با مابعدالطبیعه وجودی خود، علم را با حکمت یکی دانسته و نظریه پردامنه ای در این باب پدید آورده است. بدین طریق وی توانسته است طیف علوم زمان خود را به صورتی زنده طبقه بندی کند. (در این مورد به رساله مختصر او در تقسیم علوم، که مجملی از مطالب اصلی آن در زیر آمده است، رجوع کنید. )
علم، به معنای قدیمی آن، با حکمت یا فلسفه مترادف است؛ از علم معرفتی حاصل می شود که چون نظر به علل دارد، یقینی است. علم یا عملی است و یا نظری. علم عملی در کسب معرفت به نتایج عملی آن توجه دارد، اما هدف علم نظری دست یافتن به معرفت یعینی در مورد موجوداتی است که وجودشان به عمل انسان بستگی ندارد.
ما در اینجا با علم عملی، که با رفتار انسان سر و کار دارد، کاری نداریم. علم نظری سه بخش دارد که بر حسب نسبت موضوعشان با ماده و حرکت مرتب شده اند. بخش اول علم طبیعی (علم الطبیعه) است که موضوع آن هم از حیث وجود و هم از حیث تعریف با ماده و حرکت بستگی دارد؛ دوم علم ریاضی است که موضوع آن فقط از لحاظ وجود عینی با ماده ارتباط دارد، اما ماده در تعریف آن داخل نمی شود؛ موضوع شاخه سوم، یعنی مابعدالطبیعه، هم از حیث وجود و هم از لحاظ تعریف با ماده بستگی ندارد.
منطق، که هم علم است و هم فن، ابزار علم به شمار می آید.
علم طبیعی مشتمل است بر هشت علم اصلی و هفت علم فرعی، علوم اصلی از این قرارند:
1)علم مبادی کلی، و موضوع کتاب سَمعُ الکیان physike akroasis)یا عمل سماع طبیعی است.
2)علم آسمان و جهان (السماء و العالم)، که به بررسی اجسام و خاکی و افلاکی، که جهان را تشکیل می دهند، و به بررسی چهار عنصر و حرکات آن می پردازد.
3) علم کون و فساد، در این علم پیدایش عناصر اولیه، تأثیرات متقابل آنها، نحوه ای که خداوند موجودات زمینی را با موجودات آسمانی مربوط کرده است، و بقای انواع با وجود فنای افراد، بررسی می شود.
4)علم آثار عِلوی؛ که به بررسی عناصر پیش از آمیزش آنها با یکدیگر، انواع مختلف حرکت، تکاثف و تخلخل، و پدیده های جوی که تحت تأثیر افلاک اند، از قبیل شهاب ثاقب، ابر، باران و رعد می پردازد.
5)علم معدنیات، که دنباله علم آثار علوی است.
6) علم گیاهان.
7)علم جانوران (علم طبیعه الحیوان).
8)علم نفس یا روانشناسی. ابن سینا این موضوع را در کتاب چهارم طبیعیات شفا بررسی کرده است، و این نوشته تحت عنوان De anima یا Liber sexus naturalium در اروپای قرون وسطی بسیار معروف و مورد رجوع بود.
علوم فرعی طبیعی از این قرارند:
1)طب، که غرض آن علم به مبادی جسم انسان و احوال آن، از بیماری و تندرستی است. کتاب عظیم و دائره المعارف گونه ابن سینا در طب، کتاب قانون، به صورت یک کتاب کلاسیک در آمده است.
2)اخترگویی (احکام النجوم). به نظر ابن سینا احکام نجوم علمی گمانی و تَحَکُّمی است. این علم می خواهد با دانستن هیئت کواکب، فاصله آنها از یکدیگر، و جای آنها در منطقه البروج، اوضاع و احوال عالم تحت قمر یعنی سرنوشت افراد و ملل را پیش بینی کند. ابن سینا رساله ای نوشته و در آن ادعاهای احکامیان را در کرده است.
3) قیافه شناسی (علم الفراسه). ابن سینا در این باره چیزی ننوشته و کتابهای منسوب به او همه منحول است.
4)علم تعبیر رؤیا.
5)علم طلسمات، «که هدف آن به هم پیوستن نیروهای فلکی با نیروی برخی از اجسام خاکی برای ایجاد آثار و اعمال غریب در این عالم سفلی است. »
6)علم نِیرَنجات، که هدف آن به هم پیوستن نیروهای اجسام خاکی برای ایجاد آثار و اعمال غریب است. در آخرین فصل اشارات ابن سینا «اسرار خوارق عادت» و اعمال محیر العقول را خصوصاً، و رابطه عالم صغیر و عالم کبیر را عموماً، به صورتی عقلانی تبیین می کند.
7)کیمیا. ابن سینا مبادی علمی و فلسفی این موضوع را بررسی کرده و حتی خود به آزمایشهای کیمیاگرانه دست زده است. با این حال، چنانکه از رساله او درباره کیمیا پیداست. سرانجام درباره ارزش این علم حکمی منفی صادر کرده است. (ترجمه فرانسوی این رساله:
G. C. Anawati, " Avicenne et I'alchimie, " in Atti dei convegni Fondazione Alessandro Volta[Rome, 1971], 285-341).
علوم ریاضی شامل چهار علم اصلی و چهار علم فرعی است. علوم اصلی (که ابن سینا در شفا به بحث درباره شان می پردازد) عبارتند از:
1)علم اعداد یا حساب.
2)علم هندسه، روایت ابن سینا از این علم مبتنی بر اصول اقلیدس است.
3)جغرافی و نجوم، که مبتنی است بر مجسطی بطلمیوس.
4)علم موسیقی.
علوم ریاضی فرعی عبارتند از:
1)علم حساب هندی و جبر (که جزء حساب است).
2)مکانیک (علم الحیل المتحرکه)، جراثقال، علم اوزان و ترازوها، علم ادوات خاص، نور شناخت (علم المناظر و المرایا) و هیدرولیک (علم نقل المیاه)(که همه جزء هندسه محسوب می شوند. )
3)علم ترتیب دادن جداول نجومی و تقاویم (علم الزیجات و التقاویم)(که جزء نجوم است).
4)نحوه استعمال آلات موسیقی بیگانه، مانند ارغنون (که جزءموسیقی است).

کتابشناسی

کتابنامه های اصلی ابن سینا عبارتند از: جورج شحاته قنوانی، مؤلفات ابن سینا (قاهره، 1950) به عربی، که مبتنی است بر نسخه های خطی، و یحیی مهدوی، فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا(تهران 1333) به فارسی. [همچنین ر. ک کامران فانی، «فهرست آثار ابن سینا»نشر دانش، شماره 1، سال اول، صص 12-9)
G. C. Anawati: " Shronique avicennienne 1951-1960, " in Revue Thomiste, 60(1960), 613-634; and " Bibliographie de la philosophie Medievale en terre d'Islam pour les anness 1959-1969, " in Bulletin de philosophie medievale, 10-12(1968-1970), esp. 343-349.
در مورد آثار علمی ابن سینا نگاه کنید به
A. C. Crombie , " Avicenna's Influence on the Medieval Scientific Tradition, " in G. M. Wickens, ed. , Avicenna: Scientist and philosopher. A Millenary Symposium (London, 1952), 84-107; and Seyyed Hossein Nasr , An Introduction to Islamic Cosmological Doctrines (Cambridge, Mass, 1964)177-274.
در مورد زندگینامه ابن سینا نگاه کنید به
William F. Gohlman, The Life of Ibn Sina. A Critical Edition and Annotated Translation (Albany, N. Y. , 1974).
نویسنده: جورج شحاته قنوانی
مترجم: حسین معصومی همدانی
پزشکی. شاید بهتر باشد که نظر خود را درباره آثار طبی ابن سینا به صورت مقایسه ای بیان کنیم: از دو حکیم (طبیبان فیلسوف) ابن سینا فیلسوف بهتری بود و رازی طبیب زبردست تری. ابن سینا در تألیف کتاب دائره المعارف گونه خود قانون، از حاوی رازی مطالب بسیاری اخذ و اقتباس کرده است. وی در زندگینامه خود [رساله سرگذشت] می گوید که قانون را در گرگان آغاز کرده، بخشی از آن را در ری، زادگاه رازی، نوشته و آن را در همدان به پایان رسانده است. پزشکان این کتاب را (که بزرگترین اثر طبی ابن سیناست و الصناعه الطبیه علی بن عباس مجوسی و حتی آثار جالینوس ترجیح می دادند. (ابن سینا و طبیبان بزرگ دیگر در زمان خود به لقب جالینوس الاسلام مفتخر بودند. )
اما در قرطبه( اسپانیا) ابوالعلاء بن زهر و پسرش، طبیب متطبب بزرگ ابومروان بن زهر، و ابن رشد از قانون انتقادهای سختی کردند. بعضی از نویسندگان می گفتند که قانون کامل و کافی است و نمی توان آن را با افزایش چیزهایی از منابع دیگر تکمیل کرد. این گونه نظرها نسبت به وثاقت کتب، باعث شد که طب اسلامی (تا هنگام انحطاط) و تا اندازه ای طب اوایل قرون وسطای اروپا که تا حدودی بر ترجمه لاتینی کتابهای عربی متکی بود از پیشرفت باز بماند. اما گناه این وضع به گردن ابن سینا نیست، بلکه پزشکانی که دید انتقادی نداشتند و ترجیح می دادند به وثاقت کتب اعتماد کنند و برای رسیدن به نتیجه به جای آزمایش و مشاهده به منطق روی بیاورند، مسؤول آن به شمار می آیند. سنت مترقی رازی که هر چه را از راه آزمایش درستیش معلوم نشده بود نمی پذیرفت، و مفهوم آزمایش گواه (1) و مشاهدات بالینی را وارد کار کرد، و به انتقاد از جالینوس و دیگر مراجع طب پرداخت تحت الشعاع قانون ابن سینا قرار گرفت. این کتاب، که عرضه زیبایی دارد، به پنج کتاب تقسیم شده است.
کتاب اول، که کلیات است، مشکلترین بخش کتاب است و در حدود ده شرح دارد که یکی از آنها را ابن نفیس نوشته است(کتاب اول شرح القانون که در آن گردش کوچک خون را بیان کرده است). کلیات به چهار فن تقسیم می شود. فن اول تحقیقی است در چهار عنصر آتش و هوا و آب و خاک، که از رابطه میان آنها مزاجها (یعنی خواص ویژه اخلاط اربعه خون، صفرا، سودا و بلغم) پدید می آیند. اخلاط اربعه به نسبتهای معینی با هم مخلوط می شوند و از اختلاط آنها اندامهای ساده به وجود می آیند، و کالبدشناسی این اندامها در فن اول از کتاب اول قانون آمده است. ابن سینا فن اول را با بحثی درباره قوا پایان می دهد: قوه عاقله که مرکز آن مغز است، قوه طبیعی که عهده دار نگاهداری آدمی است و مرکز آن کبد و بیضه هاست؛ و قوه حیوانی (که مرکز آن قلب است) و زمام نفس حیوانی را که باعث حس و حرکت می شود به دست دارد. فن دوم درباه سبب شناسی و نشانه های بیماریهاست. فن سوم درباره بهداشت، علل تندرستی و بیماری و ناگزیر بودن مرگ است. فن چهارم از کتاب اول به طبقه بندی روشهای درمان می پردازد، آنگاه بحثی کلی درباره درمان با پرهیز و رژیم غذایی می آورد، سپس به اصول و قواعد درمان با داروهای مُنَقّی و قی آور و قواعد تخلیه و تنقیه و درمان با داروهای ملین و طرز ضماد انداختن می پردازد. همچنین در این فن فصلی درباره حجامت و سوزاندن [زخمها] و فصد و جراحی عمومی می آورد.
کتاب دوم قانون («ادویه مفرده») به دو بخش تقسیم شده، که یکی شامل بحثی کلی درباره خصوصیات طبیعی داروها (کیفیات، خواص و نحوه نگهداری) و دیگری سیاهه ای از داروها به ترتیب الفبایی است (که در آن خواص هر دارو هم ذکر شده است. )
کتاب سوم («امراض از فرق سر تا نوک پا») با بحثی درباره بیماریهای مغز آغاز می شود، به دنبال آن به بیماریهای اعصاب، چشم، و گوش می پردازد، و با بحث درباره درد مفاصل، عرق النساء( سیاتیک)و بیماریهای ناخن پایان می یابد. در این فن درباه کالبد شناسی اندامهای مرکب هم بحث شده است. قانون بخشی از کالبد شناسی در کتاب اول و بخش دیگری از آن در کتاب سوم آمده است. (ابن نفیس بخش کالبد شناسی قانون را در دو شرح خود، شرح تشریح القانون و کتاب اول شرح القانون، در یک جا جمع کرده است. )
کتاب چهارم («امراضی که به عضو خاصی اختصاص ندارند») شامل بحث مبسوطی درباره تبها، طبقه بندی آنها، انواع و نشانه های آنها و نیز بحث درباره پیش آگهی، بحران و روزهای بحرانی و همه اصولی است که برای تشخیص و درمان ضروری به نظر می رسند. به دنبال آن بحثی درباره دملها، تاولهای چرکی، زخمها، سموم، و موجودات سمی می آید. این کتاب با بحثی درباره بیماریهای مو و مطالعاتی درباره چاقی و لاغری مفرط به پایان می رسد.
کتاب پنجم («داروهای مرکب»)شامل بحثهایی است درباره پادزهرها، حبهای مکیدنی، معجونها، داروهای منقی، قرصها، داروهای ملین و طرز استفاده از آنها در درمان بیماریها.
اطلاعات بسیاری که در قانون فراهم آمده است باعث شد که بسیاری از پزشکان (تا قرن سیزدهم/ نوزدهم) شرحها و حاشیه هایی بر آن بنویسند، و گروهی دیگر خلاصه هایی از آن فراهم آوردند که در میان پزشکان و دانشجویان طب بسیار رایج بود. ابن سینا گذشته از قانون در حدود چهل نوشته طبی دارد که بیشتر آنها به صورت دستنوشت باقی مانده اند. این آثار (که برخی از آنها به نظم است) نیز توسط حکمای معروفی شرح شده اند.
قانون را گرارد کرمونایی به لاتینی ترجمه کرد(میلان، 1473؛پادوا، 1476؛ 1479؛ ونیز، 1482، 1486) و تا سال 1650 در دانشگاه های مونپلیه و لوون کتاب درسی بود. گرارد ارجوزه فی الطب را هم به لاتینی ترجمه کرده است(Canticum de medicina seu liber de medicinia in compendium reducta)آندره آ آلپاگو (وفات: 1520) به عنوان مترجم ابن سینا کسب شهرت کرد، و برخی از آثاری که او ترجمه کرده عبارت است از: احکام الادویه القَلبیه (De viribus cordis seu de medicamentis cordialis) دفع المضار الکُلّیه عن الابدان الانسانیه (Liber liberationis seu removendis nocumentis, quae in regimine sanitatis) و الفصول (Aphorismi).

کتابشناسی

الف) آثار اصلی. آثار طبی ابن سینا که به صورت خطی است شامل آثار زیر است:
الاغذیه و الادویه، ایاصوفیه (استانبول) نسخه شماره 4849 (24) 50، احکام الادویه القلبیه، کتابخانه دانشگاه لیدن، نسخه های (46) 958 Or 820 iii Or؛ کتابخانه چستربیتی (دوبلین)، نسخه 3676i دارالکتب المصریه (قاهره)، نسخه تیموریه طب 314، دانشگاه کالیفرنیا (لوس آنجلس) نسخه Ar. 78, ix؛ کتابخانه مؤسسه تاریخ طب ولکام (لندن)، نسخه Or.73؛ اسرار الجماع، داراالکتب المصریه، نسخه طلعت طب 549؛ البول، کتابخانه دانشگاه گلاسگو، نسخه 121، iii ؛ دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه، کتابخانه احمد سوم (استانبول)، نسخه 3447(78)، x؛ آصفیه (حیدرآباد)، نسخه 19/41؛ ایاصوفیه، نسخه های 3698 و 3699؛ دارالکتب المصریه، نسخه های طب 1867 و طب 19؛کتابخانه رضا (رامپور )، نسخه 423، v؛ دانشگاه کالیفرنیا (لوس آنجلس)نسخه Ar. 78, x؛ کتابخانه ولکام نسخه or. 47؛ برگهای 4a-49a؛ و الفصد، احمد سوم، نسخه 3557 (71)، x؛ آصفیه، نسخه 41(27)؛ ایاصوفیه، نسخه های 4829 (3)، xو 4849 (32)، vii؛ کتابخانه عمومی شرقی خدابخش (پتنه، بانکی پور). نسخه های 2559، iv و 108، xi؛ کتابخانه رضا، نسخه های 221 (مشتمل بر چند رساله) و 76 (مشتمل بر چند رساله).
از آثار زیر نیز نسخه هایی خطی وجود دارد: الفصول، ایاصوفیه، نسخه 3683؛ دارالکتب المصریه، نسخه طب 1876 (مشتمل بر چند اثر)؛ کتابخانه ولکام، نسخه or.47، برگهای 29 ب 52 ب ؛ خدابخش، نسخه 108، xxiii، برگهای 295 آ- 322؛ کتابخانه رضا، نسخه های 223 و 76 (مشتمل بر چند اثر)؛ حفظ الصحه، آصفیه، نسخه های 3/730 (1/254) و 41(25)؛ ایاصوفیه نسخه 4849 (32)، vii ؛ دارالکتب المصریه، نسخه تیموریه طب 378؛ خدابخش، نسخه های 2559 (5)و 108، xii، برگهای 190 ب 197؛ کتابخانه رضا نسخه 221 مشتمل بر چند اثر )؛ و الخمر، کتابخانه اسعد(استانبول)، نسخه 3688 (34)، کتابخانه حمیدیه(استانبول) نسخه 1483.
آثار دیگری که به صورت نسخه خطی موجودند عبارتند از: القولنج، ایاصوفیه، نسخه 3/736 (9، 41)؛ دارالکتب المصریه، نسخه طب 1867 (با چند اثر دیگر )؛ کتابخانه رضا، نسخه های 1/480 (216)و 712 (14، 76) کتابخانه آستان قدس رضوی (مشهد)، نسخه 19/16 (57-58) سُهَق (مصر علیا)، نسخه طب 100 (مشتمل بر چند اثر )؛ کتابخانه وهبی (استانبول)، نسخه 1488 (14) القوی الطبیعیه، احمد سوم، نسخه 3447 (68)x، ایاصوفیه، نسخه 4829 (38)، x؛ شهید علی (استانبول)، نسخه 2034 (4) ؛ کتابخانه وهبی، نسخه 1488 (20، مشتمل بر چند اثر)؛ السکنجبین، احمد سوم، نسخه 2119 (مشتمل بر چند اثر)؛ ایاصوفیه، نسخه 18/41؛ لاله لی (استانبول)، نسخه 1647 (3)، ix؛ کتابخانه رضا، نسخه های 218 (مشتمل بر چند اثر) و 221 (مشتمل بر چند اثر)؛ شِطرالغِبّ، ایاصوفیه، نسخه 730/3 (16/41)؛ کتابخانه رضا، نسخه های 479/1(98) و 712 (12/76)؛ ارجوزه فی اسباب الحُمَّیات، کتابخانه ولکام، نسخه 100، or؛ ارجوزه فی تدبیر الصحه فی الفصول الاربعه، دارالکتب المصریه، نسخه های تیموریه طب 440 و طلعت طب 561؛ کتابخانه ولکام Or. 17 WMSS، برگهای 49b - 52a و or. 129، برگهای 30a , 33a ارجوزه فی التشریح، واتیکان، نسخه Borg. 87(g) کتابخانه ولکام، نسخه 129، برگهای 55a-57a.
برخی از چاپهای آثارابن سینا عبارتند از القانون (رم، 1593) که با النجات یکجا جلد شده است؛ کلیات قانون شیخ الرئیس (تهران، 1284 /1867-1868)؛(که کتاب اول از قانون است)چاپ بولاق (قاهره، 1877)؛ همچنین الحمیات قانون شیخ الرئیس، ویراسته محمد اشرف علی (لکهنو، 1879-1878 /1296) الکتاب المشهور بالکلیات من القانون (لکهنو 1881-1880/1298) ؛ و القانون، ویراسته ابوالحسنات قطب الدین احمد (لکهنو 1905-1323) و نیز ترجمه آن به زبان اردو در سه جلد (لکهنو، 1912-1989/ 1330-1316)، و ترجمه انگلیسی کتاب اول آن در
O. C. Gruner, A Treatise on the Canon of Medicine of Avicenna(London, 1930).
پ دو کونینگ (P. de Koning) بخشی از قانون را که مربوط به سنگ کلیه و مثانه است در
Traite sur le calcul dans les reins et dans la vessie par Abu Bakr Muhammed ibn Zakariyya al -Razi (Leiden, 1896), 228-267
و بخش مربوط به کالبد شناسی آن را در
Trois traites d'anatomie arabes, texe inedit de deux traites (Leiden, 1903), 432-478
منتشر کرده است. از قسمت چشم پزشکی قانون ترجمه های زیر به عمل آمده است:
J. Hirschberg and J. Lippert, Die Augenheilkunde des ibn Sina, aus dem Arabischen uberstzt und erlautert (Leipzig, 1902); E, Michailowsky, Die Augenheilkunde des. Avicenna(Berlin, 1900); and T. Bernikow, Die Augenheilkunde des Avicenna. Nach dem Liber Canonis zum erstenmal ins Deutsche ubertragen(Berlin, 1900).
اَقراباذین (کتاب پنجم) به آلمانی ترجمه شده است:
J. von Sontheimer, Zusammengestzte Heilmittel der Araber. Nach dem fanften Buch des Canons von Ibn Sina aus dem Arabischen (Freiburg im Breisgau, 1845).
ترجمه ای هم از آن به روسی موجود است:
Kanon vracherboni nauki, 5 vols. (Tashkent, 1954-1960).
در مورد شرحهای قانون به مقاله ابن نفیس رجوع کنید.
کتاب دیگری از ابن سینا که به چاپ رسیده ارجوزه فی الطب است، با ترجمه ای به فرانسوی در
B. Jahier and A. Noureddine, Avicenne(370-426 Hegire): Poeme de la medecine (Cantica Avicennae I)Paris, 1956).
همچنین رجوع کنید به
Anthologie de textes poetiques artribues a Avicenne (Algiers, 1990)
از همانها؛ و اُرجوزهٌ لطیفه فی قضایا بقراط الخمس و العشرین، کتابخانه ولکام، نسخه or.129، برگهای 35a-37a.
ب)منابع فرعی. رجوع کنید به
J. Freind, The History of Physick, From the Time of Galen to the Beginning of the Sixteenth Century, II(London, 1726), 69-74; F. Adams, The Seven Books of Paulus Aegineta, Translated from the Greek with a Commentary, 3 vols. (London, 1844-1847),
که شامل مطالبی از ترجمه های لاتینی قانون و دیگر آثار ابن سیناست؛ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ویراسته، آ، مولر 2(قاهره، کونیگسبرگ، 1884)20-2؛ ابن قفطی، تاریخ الحکماء، ویراسته لیپرت (لایپزیگ، 1903)413-426؛
L. Leclerc, Histoire de la medecine arabe, I (Paris, 1876), 466; G. J. Fisher, "Abu Ali el-Hosein Ibn Abdallbh Ibn Sina, Commonly Called Avicenna, 980-1037," in Annals of Anatomy and Surgery, 7 (1883), 23-29, 96-106; J. Edde, Avicenna et la medecine arabe (Paris, 1889); E. G. Browne, Arabian Medicine (Cambridge, 1921), 47-64; D. Campbell, Arabian Medicine and Its Influence on the Middle Ages, I (London, 1926), 77-82; G. Sarton, Introduction to the History of Science, I (Baltimore, 1927), 709-713; J. B. Dawson, "Avicenna: The Prince of Physicians," in Medical Journal of Australia (1928), 2, 751-755;
وی. آ. سرکیس، معجم المطبوعات العربیه و المعربه 1،000(قاهره، 1928)، 127-132;
آثاری که در دهه 1930 منتشر شده عبارتند از: ابن عماد، شَذَرات الذَّهَب فی اَخبارِ مَن ذَهَبَ... ، 3(قاهره، 1932)؛ 234-237؛
H. P. J. Renaud, "Abulcasis, Avicenne et les grands medecins arabes, ont-ils coonu la syphilis?" in Bulletin de la Societe francaise d'histoire de la medecine, 28(1934), 122-also see his "Sur les noms de serpents dans Avicenne," in Hesperis (Paris), 24 (1937), 216-220, J. Ruska , "Die Alchemie des Avicenna," in Isis, 21 (1934), 14-51-also see his "Zum Avicenna-text des cod. Vadianus 300," in Sudhoffs Archiv fur Geschichte der Medizin. . . , 27 (1935), 499-510; A. Bloom, L'osteologie d'Abul-Qasim et d'Avicenna, son origine talmudique, suivie d'un chapitre dans le Talmud (Paris,1935); A. Soubiran, Avicenna, prince des medecins: Sa vie et sa doctrine (Paris, 1935); C. Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Supp. I (Leiden, 1937), 812(1), and I (Leiden, 1943), 539(1); M. Meyerhof and D. Joannides, La gynecologie et l'obstetrique chez Avicenne (Ibn Sina) et leurs rapports avec celles des Grecs (Cairo, 1938); A. Suheyl-Unver, "Four Medical Vignettes From Turkey. 1. Music Therapy for the Insane at Edirne Hospital in the Fifteenth Century. 2. Dietary Habits of the Turks in the Fifteenth Century. 3. Avicenna's Journey Into His Own Soul. 4. The Wisdom of Alexander the Great," in Indian Medical Record, 171(1958), 52-57; and "Aphorisms of Avicenna," in Journal of the History of Medicine, 14 (1959), 107-201; and K. Opitz, "Das Lehrgedicht uber die Heilkunde (Canticum de medicina)," in Quellen und Studien zur Geschichte der naturwissenschaften und der Medizin, 7 (1939), 151-220.
همچنین رجوع کنید به
A. A. Khairallah, Outline of Arabic Contributions to Medicine and the Allied Sciences (Beirut,1946), 118-125, 199-200; G. C. Anawati, Essai de bibliographie avicennienne (Cairo, 1950); C. Elgood, A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate (Cambridge, 1951), 184-209; J. O. Leibowitz, "Une pharmacie figuree dans le manuscrit hebreu d'Avicenne," in Revue d'histoire de la pharmacie, 42, no. 141 (1954), 289-292-also see his "Electroshock Therapy in Ibn-Sina's Canon," in Journal of the History of Medicine, 12 (1957) 71-72 ("Notes and Events"); A. Sanai, "Before Our Time: Avicenna," in Lancet (1954), 2, 329-330; J. Wilczynski, "Contribution oubliee d'Ibn-Sina a la theorie des etres vivants," in Archives internationales d'hisoire des sciences, 33 (1954), 35-45; Le livre du millenaire d'Avicenne. Conference des membres du Congres d'Avicenne Prononcees en Persan sur la biographie, l'epoque, les opinions el les oeuvres d'Avicenne, 22-27 avril 1954, II (Teheran, 1955); H. Jahier, "Cantica Avicennae, version latine de l'Urjuze fil-Tibb d'Avicenne," in cahiers
de Tunisie, 3 (1955), 41-48; S. Abdul Latif, "Introduction to Heart Drugs-A Brilliant Work of Research by Avicenna," in V. Courtis, ed. , Avicenna Commemoration Volume (Calcutta, 1956), 245-254; O. C. Cameron Gruner, "Avicenna's Canon of Medicine and Its Modern Unani Counterpart," in University of Michigan Medical Bulletin, 22 (1956), 239-248; D. A. Kronick and A. S. Ehrenkreutz, "Some Highlights of Arabic Medicine (A. D. 750-1400)," ibid. , 215-226; W. W. Thoms, "The Story of a Book," ibid. , 227-237; and J. Mostafavi "Avicenna: The Prince of Physicians, Introduced," in Acta medica iranica, 1, no. 1 (1956-1957), 104-120, English trans. by G. Lotf Elahi-also see his "Avicenne, le plus celebre philosophe et medecin de I'Orient; Le connaissez-vous?" ibid. , 121-123.
آثار دیگر عبارتند از:
M. T. D'Alverny, "Avicenne et les medecins de Venise," in Medioevo e Rinascimento: Studi in onore di Bruno Nardi, I (Florence, 1955), 177-198 (see Journal of the History of Medicine, 12 [1957], 81); A. J. Arberry, "Avicenna: His Life and Times," in Hamdard Medical Digest (Karachi), 1, no. 6 (1957), 1-5 ; and no. 7 (1957), 67-72; O. Boucetta, "Ibn Sina (Avicenne). Sa Vie, son oeuvre medicale," in Maroc medical, 36 (1957), 185-199 ; R. Levy, "Avicenna-His Life and Times," in Medical History, 1 (1957), 249-261; M. Nizamuddin, "A Sketch of Avicenna as a Scientist," in Indian Journal of the History of Medicine, 2 (1957), 21-26; O. Temkin "Avicenna : Poeme de la medecine, in Bulletin of the History of medicine, 31 (1957), 380-381, a book review; S. M. Afnan, Avicenna: His Life and Works (London, 1958) ; H. Schipperges, "Das Lehrgedicht des Avicenna," in Neue Zeitschrift fur arztliche Fortbildung, 47 (n. s. 1) (1958), 674-675; and P. Rey, "La pensee medicale et philosophique d'Avicenne," in Praxis (Bern), 48 (1959), 472-476;
عمر رضا کَحّاله، معجم المؤلفین 4000(دمشق، 1957)20-23؛ صلاح الدین المُنَجِّد، «مصادر جدیده عن تاریخ الطب عند العرب»، مجله معهد المخطوطات العربیه، 5، شماره 2(1959)، 261 -264.
در دهه 1960 آثار زیر منتشر شده است:
V. N. Ternovsky, "La doctrine d'Hippocrate dans le Canon de la medecine d'Ibn Sina" in Actes XVII , Congres international d'histoire de la medecine, I (Athens, 1960), 113-116; H. E. Stapleton, R. F. Azo, M. H. Husain, and G. L. Lewis, "Two Alchemical Treatises Attributed to Avicenna," in Ambix, 10 (1962), 41-82; H. C. Krueger, Avicenna's Poem on Medicine (Springfielg, III. , 1963); M. Nadjmabadi, " Quelques observations et opinions medicales sur Avicenna," in Revue medicale du Moyen-Orient, 20 (1963), 530-535; S. H. Nasr, Three Muslim Sages: Avicenna, Suhrawardi, Ibn Arabi (Cambridge, Mass. , 1964), 1-51; J. al-Yasin, "Avicenna's Concept of Physics," in Bulletin of the College of Arts and Sciences, Baghdad, 7 (1964), 55-62; N. O. Ameli, "Avicenna and Trigeminal Neuralgia," in Journal of the Neurological Sciences, 2 (1965), 105-107; A. M. Aziz and H. H. Siddiqui, "Avicenna's Tract on Cardiac Drugs," in Hamdard Medical Digest, 10 (1966), 1-3-special issue : Greco-Arab concepts on cardiovascular diseases, 41-44; R. D. Clements, "Avicenna the Prince of Physicians," in Minnesota medicina, 49 (1966), 187-192; M. H. Shah, The General Principles of Avicenna's Canon of Medicine" (Karachi, 1966); M. D. Grmek, "Influsso di Avicenna sulla medicina occidentale del Medio Evo," in Salerno,1, no. 4 (1967), 6-21, in Italian and English; E. H. Hoops, "Die sexologischen Kapitel im Canon medicinae des Avicenna, verglichen mit der Schrift De coitu des Maimonides," in Aesthetische Medizin, 16 (1967), 305-308; A. Z. Iskandar, A Catalogue of Arabic Manuscripts on Medicine and Sciece in the Wellcome Historical Medical Library (London, 1967), 27-64, 156-166, 207-213; A. Cianconi, "L'aborto e la ritenzione di feto morto nella patologia ostetrica di Ibn Sina," in Pagine di storia della medicina, 21 (1968), 49-59-also see his "Sterilita e difficolta di concepimento nella ginecopatologia di Avicenna," ibid. , 77-87; N. Javadpour, "Avicenna (980-1037);" in Investigative Urology , 6 (1968), 334-335; L. Stroppiana, "L'origine delle vene e delle arterie in uno studio morgagnano su Avicenna," in Medicina nei secoli, 5, no. 1 (1968), 3-9; and S. L. Hamarneh, Index of Manuscripts on Medicine, Pharmacy, and Allied Sciences in the Zahiriyah Liarary (Damascus, 1969) 121-127 , 262-280.
جدیدترین آثار اینهاست:
M. Ullmann, Die Medizin im Islam, Handbuch der Orientalistik, sec. 1, supp. vol. VI (Leiden-Cologne, 1970), 152-156, 333-337; and R. Y. Ebied, Bibliography of Mediaeval Arabic and Jewish Medicine and Allied Sciences (London, 1971), 95-101.
منبع: گیلسپی، چارلز کولستون؛ (1389)، زندگینامه‌ی علمی دانشمندان اسلامی (جلد نخست)، ترجمه‌ی جمعی از مترجمان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم